به بهانۀ سی وپنجمین سالگرد استعفای دولت موقت
علی ملیحی
“چون شیخ بر تخت شد و مقریان قرآن برخواندند و مردم میآمدند چندان که کسی را جای نماند. معرف برخاست و گفت خدایش بیامرزاد هرکسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید. شیخ گفت: “و صلی اهلل علی محمد و آله االجمعین و دست به روی فرود آورد و گفت هرچه ما خواستیم گفت و جمله پیغامبران بگفتهاند، او بگفت خدایش بیامرزاد که هرکسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید.” چون این کلمه بگفت از تخت فرود آمد و آن روز بیش از این نگفت.»
به نقل از: اسرار التوحیدفی مقامات شیخ ابوسعید
۳۵ سال پیش در چنین روزهایی، مهدی بازرگان در پاییز ۱۳۵۸ از صدارت دولت انقلابی استعفا داد. جرم اصلی او به زعم منتقدانش جز این نبود که «انقلابی» عمل نکرده و مبلغ سیاست «گام به گام» بود. اما چرا کار بازرگان و دولت موقت او، پس از نه ماه به چنین جایی رسید؟ بازرگان در بیست وسوم بهمن ۵۷ وقتی برای عهده داری نخست وزیری وارد ساختمان این نهاد شد، ناهار نیمخوردۀ بختیار، نخست وزیر قبلی، هنوز روی میز بود. شاید نشانه ای از اینکه انقلاب، زودتر از تصور به پیروزی رسیده بود. ارتش و دولت در برابر سقوط رژیم، مقاومتی جدی از خود بروز نداده بودند؛ آنچه اتفاق افتاده بود در ظاهر بیشتر به یک گذار مسالمت آمیز شبیه بود تا یک انقلاب.
با تغییر رژیم، آنچنان که بازرگان در انقلاب اسلامی در دو حرکت نیز نوشت، به نظرش مرحلۀ سلبی انقلاب پایان یافته و مرحلۀ ایجابی فرا رسیده بود؛ مرحلۀ سازندگی. بدینترتیب اگرچه در نگاه انقلابیون چیزهای زیادی برای تغییر وجود داشت اما از نظر بازرگان قرار نبود چیز زیادی تغییر کند.
بازرگان این دوگانگی را چنین روایت میکرد: «اختلاف برنامه و دید دولت، دولتی که مأمور سازندگی است، با آن قشر انقلابی، نسبت به کارمندان دولتی سر این است که ما به چشم اینکه از این دستگاه و از این کارمندان و این افراد چگونه استفاده کنیم نگاه میکنیم، آنها به چشم اینکه این قبلاً چه کاره بوده و ممکن است ضد انقلاب باشد نگاه میکنند. او میخواهد سر به تنش نباشد و ما برعکس میخواهیم نه تنها سربه تنش باشد بلکه لباس و کلاه و اسباب کار بسیار خوبی هم داشته باشد.»
«آن قشر انقلابی» که بازرگان میگفت، با این شعار که « انقلاب پیروز شده اما چیزی تغییر نکرده»به دنبال سهمی از قدرت بود. اما به عقیدۀ بازرگان که از سالها پیشتر جوانان انقلابی را به فراگیری تخصص و مدیریت دعوت میکرد، شاید برای چنین روزی، آن جوانان معترض و غیرانقلابی، جوانانی غیرمتخصص بودند.
همچنان که چندی پیش یحیی رحیم صفوی خاطره های از دیدارش با بازرگان برای مشورت درخصوص مبارزۀ مسلحانه در سالهای منتهی به انقلاب را روایت کرد. بازرگان به او گفته بود: «این حرفها یعنی چه؟ برای چه میخواهید بروید دنبال جمع کردن اســلحه؟ شما بروید معلم یک کلاس بشوید، اگر توانستید یک کلاس را یک سال اداره کنید، بعد بیایید پیش من تا بگویم چه کار کنید.»
در نُه ماه نخست وزیری اش، بازرگان زیر فشار انقلابیون به اقداماتی چون ملی کردن صنایع یا بانکها هم تن داد؛ اگرچه بعضاً نارضایتی خود از این تصمیم ها را اعلام میکرد و به کسانی که او را به انقلابی عمل نکردن متهم میکردند به طعنه میگفت: «این بود [ملی کردن صنایع بزرگ] محصول یا فرزندی که دولت زایید، خیلی هم انقلابی بود! برای اینکه بچه باید بعد از نه ماه به دنیا بیاید ما پنج ماهه دنیا آوردیم و تحویلتان دادیم… سزارین و بریدن ناف و ختنه اش را هم شورای انقلاب کرده، انشاءالله عاقبت به خیر شود.»
سیاست بازرگان سیاست گام به گام بود، اما انقلابیون معطل بازرگان نمیماندند. اینچنین بود که موازی هر نهادی که از گذشته به جای مانده بود نهادی ساخته شد.
دولت بازرگان متولی نهادهای باقیمانده از طاغوت ماند و در برابر وزارت مسکن، بنیاد مسکن؛ در برابر وزارت کشاورزی، جهاد سازندگی؛ در برابر پلیس و ارتش، کمیته و سپاه بنیان گذاشته شد: دولت در دولت. بازرگان در رأس نهادهای باقیمانده از رژیم گذشته قرار گرفت و انقلابیون در سوی دیگر. بدینترتیب به مروربازرگان که خود محروم از تدریس، از کار برکنار شده و زندان رفتۀ رژیم شاه بود، به مظهر دستگاه شاهی تبدیل شد.
مسابقۀ تندروی در برابرسیاست گام به گام دولت موقت سرانجام به تسخیر سفارت امریکا رسید و ادامۀ کار را برای دولت موقت غیرممکن ساخت. بازرگان کنار رفت. وآخرین سخنش با مخالفان سیاست گام به گامش چنین بود:
« متأسفانه ما نه بال داشتیم که پرواز کنیم، نه پیغمبر خدا بودیم که معراج بکنیم و نه طی الارض بلد بودیم… در تمام مراحل زندگیمان چه دوران تحصیل، چه دوران خدمات اداری، چه دوران مبارزه هرجا که بودیم، گام به گام و سنگربه سنگر جلو رفتیم و غیر از این راهی و وسیله ای بلد نبودیم.»
حرکت سنگربه سنگر بازرگان آنچنان که خود نیز میگفت مختص شیوۀ مبارزه یا حکمرانی نبود، سبکی از زندگی را تبلیغ میکرد که یک گام به پیش گذاشتن را مفیدتر میپنداشت تا سودای تغییر جهان داشتن.
سیاستی که اگرچه نه ماه بیشتر دوام نیاورد، اما یک دهه پس از پیروزی انقلاب، به تدریج طرفدارانی پیدا کرد. در برابر تندروی و انقلابیگری،از اعتدال و سازندگی و سپس اصالحات سخن گفته شد. آنچنان که امروز در آستانۀ بیستمین سالمرگ بازرگان، عمدۀ معتقدان به جمهوری اسلامی، از شیوۀ حکمرانی «گام به گام» و معتدلانه سخن میگویند.
منبع: ماهنامه اندیشه پویا