ندای آزادی: آنچه در ادامه میخوانید مقاله ی آقای علیاصغر کیمیاییفر تحت عنوان “پرهیز از تحریف تاریخ” – منتشر شده در جرس – و در ادامه پاسخ آقای مهندس عبدالعلی بازرگان به مطالب مندرج در این مقاله است که برای ندای آزادی ارسال شده است.
یادآور میشود پاسخ مهندس عبدالعلی بازرگان فقط مربوط به آن بخش از مقاله است که مربوط به مهندس مهدی بازرگان است.
پرهیز از تحریف تاریخ – علیاصغر کیمیاییفر
۱ـ آقای عبدالعلی بازرگان درباره تحول در دیدگاه فکری مرحوم مهندس مهدی بازرگان، سخنانی گفتهاند که با «واقعیت» (اسناد تاریخی) تضاد دارد.
۲ـ آقای محسن کنگرلو در رابطه با موضوع مک فارلین و اسلحههای ارسالی به ایران میگوید، مارک اسرائیلی نداشتند، بلکه آمریکایی بودند، که این سخنان ایشان با اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی در موارد گوناگون و حتی با تایید ضمنی خودشان (آقای کنگرلو) در تضاد است.
۳ـ آقای عباس امیرانتظام در رابطه با تغییر مجلس مؤسسان به مجلس خبرگان سخنانی میگوید که با اسناد تاریخی در تضاد است.
و اما توضیح موارد فوق
الف: آقای مهندس عبدالعلی بازرگان در پاسخ به این پرسش که: با توجه به نظراتی که آقای مهندس بازرگان در سالهای پایانی عمر داشتند آیا میتوان گفت که او در آرای پیشین خود به واسطه تجربه جمهوری اسلامی تجدیدنظر کرده است، میگوید: خیر، این برداشتی است که صاحبنظرانی محترم از کتاب ایشان «آخرت و خدا، هدف و رسالت» کردند و هموطنانی نیز چنین تجدیدنظری را ستوده و دلیل استقلال شخصیتی و آزادگی ایشان شمردند. اما واقعیت این است که نه خود مهندس بازرگان این نوشته را تجدید نظری در اندیشههای سابق خود شمرده بود و نه دوستانی که از نزدیک با افکار ایشان آشناتر بودند چنین برداشتی کردند. (مصاحبه آقای مهندس عبدالعلی بازرگان با سایت جرس ۳۰/۱۰/۹۳)
ملاحظه: برخلاف این گفته آقای عبدالعلی بازرگان، با مراجعه به اسناد تاریخی میبینیم که مرحوم آقای مهندس بازرگان، از اسلام برداشت و تصوری دیگر داشته است که با کتاب اخیر ایشان (آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء) سازگاری ندارد.
مرحوم مهندس بازرگان در تاریخ (۱۱/۱۱/۱۳۵۷ روزنامه کیهان صفحه ۶) میگوید:
اسلام همانگونه که بارها ذکر شده فقط یک دکترین فلسفی یا یک دین ساده نیست، بلکه کلیّتی جامع و شیوهای برای زیستن و فکر کردن توحیدی است که معتقد است که زندگی در این جهان با تمام ابعاد جسمانی و روحانی فردی و اجتماعیاش، وسیلهای برای تربیت انسان در راه نزدیکی او به خداوند است. در اسلام مذهب از امور اجتماعی جدا نیست و همانگونه که میدانید حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام در آن واحد رهبر مذهبی و رهبر حکومت بود. نهضت آزادی ایران که مرحوم بازرگان دبیرکلی آن را بعهده داشت نیز، پیرو انتصاب مرحوم بازرگان به نخست وزیری دولت موقت در تاریخ (۱۸/۱۱/۱۳۵۷ روزنامه کیهان صفحه ۳) میگوید: ما این انتصاب انقلابی و تاریخساز را به ملت شریف و فداکار ایران تبریک میگوییم و از آن جا که به فرمان آیه شریفه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» اطاعت از این امر را وظیفه شرعی و عقیدتی خود به شمار میآوریم و از آنجا که بر طبق اصول والای اسلام و به خصوص مذهب شیعه که مرجعیت عالی از آن به نیابت از امام حق عزل و نصب دارد، وظیفه خود میدانیم که به برادر ارجمند آقای مهندس بازرگان اطمینان دهیم.
ملاحظه: اگر اسلام کلیتی جامع است و مذهب از امور اجتماعی جدا نیست، پیامبر اسلام در آن واحد رهبر مذهبی و رهبر حکومت میباشد، ایا لازمه چنین بینش و برداشتی از اسلام، داشتن برنامه و دستور برای عملی شدن این برداشتها نمیباشد. اگر پاسخ مثبت است، آیا در این صورت میتوان گفت که هدف انبیاء فقط آخرت و خدا بوده است؟
از طرفی همان گونه که در بیانیه نهضت آزادی میبینیم اگر قرار است که اطاعت از ولی امر را وظیفه دینی و شرعی خود بدانیم، آیا این دین و مذهب برای عملی شدن این موضوع، برنامه و دستوری ندارد؟
«ب» آقای محسن کنگرلو در رابطه با سلاحهای فرستاده شده توسط آمریکاییها که آیا «مارک» اسرائیلی داشتهاند یا خیر میگوید: مثلاً آمدند گفتند که موشکهای تاو اسرائیلی است. در صورتی که موشکهای تاو آمریکایی هستند. با این بهانهها جلوی پیروزی ایران را گرفتند. (روزنامه جمهوری اسلامی ۲۹/۱۰/۱۳۹۳) و در سایت جرس ۳۰/۱۰/۱۳۹۳.
ملاحظه: این گفته آقای کنگرلو با اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی، در تضاد است.
۱ـ آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با شبکه جهانی تلویزیون الجزیره میگوید: یک نقطه روشنی داریم و آن این است که در قضیه مک فارلین آمریکاییها چند موشک هاگ را با هواپیما به فرودگاه مهرآباد آوردند و پیاده کردند. روی موشکها نوشتههای اسرائیل بود. معلوم شد که از اسرائیل آورده بودند با این که نیاز داشتیم پس داریم و گفتیم نمیپذیریم. دو سه ماه در فرودگاه ماند و آمریکاییها بعدها آمدند و بردند. (روزنامه آزادگان، ۹/۱۱/۱۳۷۸ صفحه ۹)
۲ـ در کتاب «ماجرای مک فارلین» که توسط آقایان محسن هاشمی و حبیبالله حمیدی تهیه و تنظیم شده است در صفحه ۷۹ میگوید: در این زمان با توجه به مارک اسرائیل موشکهای ارسالی، با وجود نیاز شدید ایران به این سلاحها، هاشمی رفسنجانی اجازه نداد که این اقلام از فرودگاه ترخیص شوند و ماهها این موشکها در فرودگاه باقی ماند تا اینکه عودت داده شد.
۳ـ خود آقای کنگرلو در مصاحبه با روزنامه شرق (۱۵/۲/۱۳۹۳ صفحه ۶) در پاسخ به این پرسش که: آقای هاشمی [رفسنجانی] هم در خاطراتش میگوید که تعدادی را به علت گرانی و تعدادی دیگر را به خاطر داشتن مارک اسرائیلی نخریدیم میگوید: هر چه آقای هاشمی میگوید درست است.
ملاحظه: همانگونه که میبینیم اظهارات آقای کنگرلو در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی (۲۹/۱۰/۱۳۹۳) نه تنها با اظهارات آقای هاشمی رفسجانی در تضاد است که با اظهارات خودش نیز در تضاد است، زیرا با این سخن که هر چه آقای هاشمی میگوید درست است، اعتراف ضمنی به این سخن است که موشکها «مارک اسرائیل» داشتهاند.
«ج» آقای عباس امیرانتظام در مصاحبه با سایت جرس، درباره تأسیس مجلس خبرگان قانون اساسی به جای مجلس موسسان به گونهای سخن میگوید که همه تصمیمها توسط مرحوم امام خمینی گرفته شده است. ایشان در این مصاحبه میگوید: این طرح انحلال مجلس خبرگان را تهیه کردم که دولت موقت با اکثریت مطلق آرا آن را تصویب کرد ولی آقای خمینی آنر ا وتو و مانع انجام آن شد. (سایت جرس ۳۰/۱۰/۱۳۹۳)
ملاحظه:
۱ـ آقای امیرانتظام تاریخ تهیه این طرح را بیان نکرده است. اما تاریخ تهیه این طرح (به فرض صحت آن) از دو حال خارج نیست. نخست آن که بعد از تشکیل مجلس خبرگان باشد که در این صورت طبیعی است این طرح برخلاف موازین قانونی بوده است. زیرا مجلس خبرگان بعد از تصویب آن توسط مقامات رسمی کشور و برگزاری انتخابات، یک نهاد قانونی بوده است. و اگر قبل از تشکیل مجلس خبرگان باشد، میگوییم با مراجعه به اسناد موجود (روزنامهها، خاطرات مکتوب شخصیتهای حقیقی و حقوقی آن دوران) این اظهارات آقای امیرانتظام صحیح نمیباشد در اینجا ۳ مورد از موارد مخالف اظهارات آقای امیرانتظام را نقل میکنیم.
۱ـ اظهارات مرحوم مهندس عزت الله سحابی
قبل از بیان اظهارات آن مرحوم باید گفت: مرحوم امام خمینی (ره) در سخنرانی خودشان در بهشت زهرا صریحاً اعلام کردند که مجلس مؤسسان تشکیل خواهند داد (صحیفه امام جلد ۶، ص ۱۹). همچنین در حکم نخستوزیری به مرحوم مهندس بازرگان از ایشان خواسته بودند که جهت بررسی قانون اساسی نظام جدید، مجلس مؤسسان تشکیل شود. (صحیفه امام، ج۶، ص ۵۴) امّا با تغییر و تحول شرایط جدید و حساسیتهای آن دوران، بسیاری از مسئولین وقت، خواهان تسریع در تصویب متن پیشنهادی قانون اساسی بودند و لذا به عوض مجلس موسسان، تشکیل مجلس خبرگان را پیشنهاد کردند.
و اما اظهارات مرحوم عزت الله سحابی: و تصمیم بر این شد که اعضای شورای انقلاب در نزد امام خمینی «ره» گرد هم آمده و نظر ایشان را در این باره جویا شوند. در آن جلسه که همه اعضای شورای انقلاب و اعضای هیئت دولت و معاونین نخست وزیر هم در آن حضور داشتند، بحثهای مربوطه دوباره تکرار شد. پس از آن لحظاتی سکوت برقرار شد تا سرانجام مرحوم آقای طالقانی یک پیشنهاد جدید ارائه کردند که تا حدودی منظور طرفین را برآورده میکرد. آقای طالقانی چنین مطرح کردند که چون عدهای از اعضای شورای انقلاب با تشکیل مجلس موسسان به دلیل طولانی شدن مدّت بررسی قانون اساسی مخالفند، ما میتوانیم تعداد اعضای مجلس موسسان را کاهش دهیم و به عنوان مثال به جای تعیین یک نماینده به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت یک منطقه، برای هر یک میلیون نفر، یک نماینده قرار دهیم، در آن حالت ما یک مجلس ۳۷ ـ ۳۸ نفره تشکیل خواهند داد که با سرعت بیشتری کار بررسی قانون اساسی را انجام خواهند داد. پیشنهاد آقای طالقانی با مقداری جرح و تعدیل به این صورت که به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت، دو نفر نماینده تعیین شود مورد موافقت و تصویب حاضرین قرار گرفت. (خاطرات مرحوم مهندس عزتالله سحابی، نیم قرن خاطره و تجربه، ج۲، ص ۶۲) ضمنا خبر این ملاقات هیئت دولت و شورای انقلاب با امام خمینی در روزنامه کیهان ۲/۳/۱۳۵۸ ص ۸ آمده است.
۲ـ مرحوم آیت الله منتظری میگوید: در آن زمان اینجانب در قم بوده و در متن این جریان حضور نداشتم ولی بر حسب اطلاع علیرغم تصریح مرحوم امام در سخنرانی بهشت زهرا و نیز حکم ایشان به مرحوم مهندس بازرگان مبنی بر تشکیل مجلس موسسان به لحاظ سابقه ذهنیای که ایشان نسبت به آن از گذشته داشتهاند، عدهای از آقایان با آن مخالفت کرده و گویا نظر آنان تسریع در امور و انجام هر چه زودتر رفراندوم بوده است، و بالاخره این بحث در میان برخی از دوستان شورای انقلاب و دولت موقت مطرح بوده است و دیداری نیز در این زمینه با مرحوم امام داشتهاند و سرانجام ـ چنانکه نقل شد ـ با پیشنهاد مرحوم آیت الله طالقانی و موافقت امام، قرار بر این میشود که مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی تشکیل شود. (کتاب دیدگاهها، آیت الله منتظری، ج۱، ص ۲۶۱)
۳ـ آقای صادق طباطبایی معاون سیاسی وزیر کشور دولت موقت میگوید:
ایراد مخالفین درباره تشکیل مجلس خبرگان بیاساس است. (روزنامه کیهان، ۳۰/۳/۱۳۵۸، ص ۲) با ملاحظه این اسناد، این سخن آقای امیرانتظام که تصمیم بر تشکیل نشدن مجلس مؤسسان را برعهده و شانه مرحوم امام خمینی میگذارد و میگوید ایشان «وتو» کرد، با واقعیت تاریخی سازگاری ندارد. زیرا طبق اسناد موجود، این اختلاف نظر درباره تشکیل مجلس موسسان در میان اعضای شورای انقلاب و هیئت دولت وجود داشته است، و در نهایت با حضور هیئت دولت و شورای انقلاب در محضر رهبر انقلاب و نقش و جایگاه مرحوم آیت الله طالقانی در آن دوران، این تصمیم گرفته شده است.
در پایان ذکر نکاتی بایسته و لازم است:
۱ـ این نوشته فقط در مقام بیان «پرهیز از تحریف تاریخ» میباشد. لذا بحث درباره اینکه آیا مجلس موسسان بهتر و مناسبتر بوده یا مجلس خبرگان، بطور کلی از موضوع بحث خارج میباشد و یا اینکه پس فرستادن سلاحها با مارک اسرائیل کار خوبی بوده یا خیر، نیز از بحث خارج میباشد.
۲ـ حتما همه بزرگان و عزیزانی که در این نوشته به اظهارات آنان نقدی ایراد شده است، میدانند که «حق و حقیقت» برای خودش تعریف و ملاکهایی دارد. اولین میزان و ملاک در «حق بودن» نقل وقایع تاریخی، رجوع به همه اسناد موجود و جامعنگری و پرهیز از تکیه بر تاریخ شفاهی متضاد میباشد، که در بسیاری از موارد، متأسفانه متناسب با شرایط «حاکم بر حال» بیان میشود.
۳ـ در مورد تحول فکری و اندیشهای مرحوم مهندس مهدی بازرگان باید گفت، تحول فکری نه تنها عیب نیست که کار پسندیدهای است. اینجانب معتقدم یکی از بهترین دستاوردهای انقلاب اسلامی، تحول در بینش فکری و اندیشهای رهبران و مسئولین عالیرتبه انقلاب نسبت به «قلمرو شریعت» و تعریف از «دین» میباشد. رهبر انقلاب مرحوم امام خمینی و مرحوم آیت الله منتظری دو نمونه شاخص برای این مدّعی میباشند که پرداختن به آن از موضوع این نوشته خارج است.
علاقمندان به این بحث (تحول فکری مرحوم امام خمینی و مرحوم آیت الله منتظری) به کتاب صحیفه امام در ۲۲ جلد و کتاب «انتقاد از خود» مرحوم آیت الله منتظری مراجعه نمایند.
پاسخ مهندس عبدالعلی بازرگان:
با تشکر و تقدیر از نویسنده محترم که مسئولانه نظر بنده را نقد کرده اند، فکر میکنم اگرجناب ایشان یکبار کتاب” آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء”، حداقل فصل انتهائی “پاسخ به انتقادها” را بخوانند، به همان نتیجه ای می رسند که بنده عرض کردم، مرحوم مهندس بازرگان در صفحه ۲۳۳ سطر ۱۳ نوشته اند:
“یکی از دوستان گفته اند که “نویسنده مقاله تجدید نظر در گفتارش کرده!” هرگز چنین نیست. همانطور که گفته شده، در سال ۶۴ این مسئله تحت عنوان ناگفته های بعثت مطرح شده بود که حکومت و اقتصاد و این قبیل مسائل جزو گفته های انبیاء نیست …. انگیزه پیامبر در گفتن آنها فقط خدا بوده، البته در آن بحث، آخرت را هم به حساب خدا گذاشته بودم. به هر حال این نظر و عقیده، امر تازه ای نبوده است”.
مهندس بازرگان در همان پاسخ به انتقادها می افزاید:
“عمده اشکالات در همان قدم اول ناشی از عدم دقت در عنوان جزوه و برداشت نادرست از آن بوده. عنوان این بود: “آخرت و خدا، تنها برنامه بعثت انبیاء”. بسیاری از دوستان “بعثت” را برداشته بودند و در ذهن خود فکر کرده بودند که گفته ام: آخرت و خدا تنها برنامه انبیاء است، خیلی فرق است بین برنامه انبیاء و برنامه خدا….. مثال می زنم فرض کنید دولت، هیاتی را برای هدف و برنامه خاصی به منطقه ای بفرستد، این بدان معنی نیست که دولت در آن منطقه هیچ برنامه دیگری ندارد و یا آن هیات برای به نتیجه رساندن ماموریت ویژه اش ، اگر روش های مناسب تری به نظرش رسید، اجرا نکند، بنده عرض نکردم خدا یا دین به دنیا کاری ندارند، لازمه اجرای این هدف، بسیاری از مسائل دیگر نیز هست”.