سی تیر یادآور روزی است که مردم کوچه و خیابان با قیام خود در سال ۱۳۳۱ دکتر محمد مصدق را بر روی شانههای خود به ساختمان نخست وزیری برگرداندند و نقشۀ پشت پردۀ عزل او را نقش برآب کردند. بدین جهت، ۳۰ تیر نقطه عطفی در تاریخ جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و نماد اوج قدرت مردمی دکتر مصدق تلقی میشود.
اما داستان از چه قرار بود؟
دکتر محمد مصدق مصمم بود اختیار تعیین وزیر جنگ را از شاه بگیرد «تا دخالت دربار در آن کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند….» واکنش شاه در برابر این پیشنهاد چنین بود: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» مصدق در پاسخ فوراً گفت که در این صورت استعفا خواهد داد. شاه از دادن مقام وزارت جنگ به نخستوزیر امتناع کرد و دکتر مصدق استعفا داد.
دکتر مصدق طی نامهای در ۲۵ تیر به شاه نوشت: «چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهدهدار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد، البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند. با وضع فعلی ممکن نیست مبارزاتی را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد.»
در آن اوضاع و احوال جانشین مصدق کسی جز قوام یا سیدضیاء نمیتوانست باشد. مطابق اسناد منتشره، شاه تا این زمان به برکناری دکتر مصدق و نخستوزیری قوام یا سید ضیاء مایل نبود و میخواست کار نفت به دست مصدق حل و فصل شود. این سیاست حمایت نسبی از مصدق نه از روی علاقه و موافقت با او بلکه به سبب آگاهی از محبوبیت او در نزد مردم بود، از سوی دیگر شاه به قوام و سید ضیاء اطمینان نداشت.
همه این قضایا باعث شد تا یک روز بعد مجلس شورای ملی به دستور محمدرضا پهلوی و بدون حضور نمایندگان طرفدار مصدق و همچنین بدون تصویب مجلس سنا به قوامالسلطنه رأی اعتماد بدهند تا به این ترتیب احمد قوام با لقب سابق خود «جناب اشرف» به نخستوزیری منصوب شود تا «کشتی بان را سیاستی دگر» آید.
نخست وزیری قوام السلطنه یکی از عوامل قیام ۳۰ تیر بود، وی به محض روی کار آمدن اعلامیه تندی با عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» صادر کرد؛ و در اعلامیهاش مخالفان خود را چنین تهدید کرد: «… من با اتکاء شما و نمایندگان شما این مقام را قبول کردهام و هدف نهائیم رفاه و سعادت شماست. سوگند یاد میکنم که شما را خوشبخت خواهم کرد. بگذارید من با فراغ بال شروع به کار کنم. وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را به هم بزنند. اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبرو خواهند شد و چنانکه درگذشته نشان دادهام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین، کیفر اعمالشان را در کنارشان میگذارم. حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده، روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون قرین تیرهروزی سازم. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. کشتیبان را سیاستی دگر آمد…»
اعلامیه ای که مثلتی از نیروهای ملی، گروههای مذهبی و چپ را علیه او در یک نقطه متمرکز کرد. اگرچه در این میان تضادهای سیاسی و ایدئولوژیک نیز وجود داشت اما آنها در یک نقطه اشتراک داشتند و آن هم حمایت از نخست وزیری محمد مصدق بود. به این ترتیب طرفداران آنها در روزهای ۲۶ و ۲۷ تیرماه به خیابانها آمدند و به نوشته روزنامه کیهان نخستین محلی که تظاهرات را شروع کردند، دانشگاه تهران بود.
در نهایت تهران روز ۲۹ تیر به حال تعطیل درآمد کارگران کارخانهها، سیلوها، راه آهن، سرویسهای اتوبوسرانی دست از کار کشیدند، مردم در خیابانها از میدان بهارستان تا میدان سپه دست به تظاهرات زدند و مأموران انتظامی پیاده و سواره به سرکوب مردم معترض پرداختند تا عصر همان روز، درگیریها میان مردم و مأموران نسبت به روزهای پیش شدیدتر شد و باعث زخمی شدن و به شهادت رسیدن تعداد بیشتری از مردم شد.
موفقیت قیام سیتیر
بعد از سه روز خون و خون ریزی مردمی که به خیابانها آمده بودند، محمدرضا پهلوی را مجبور کردند تا مصدق را که برآمده از یک خواست و اراده سرکوب شده ملی بود با فراخونِ دوباره به قدرت برساند و وزارت جنگ را به او تسلیم کند در ساعت هفت بعدازظهر ۳۰ تیر نیز هزاران تَن از مردم تهران برای دیدار با دکتر محمد مصدق به خانه او رفتند و مصدق خطاب به آنها گفت: «ای مردم، من به جرأت میگویم استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آن را گرفتید».
دکتر محمد مصدق که بار دیگر سکان نخست وزیری را در دست گرفته بود، ۳۱ تیر را به منظور گرامیداشت شهدای قیام خونین مردم تعطیل عمومی اعلام کرد و مجلس شورای ملی نیز آن را قیام ملی و شهدای آن روز را شهدای ملی نامید.
منابع:
آبراهامیان، یرواند (۱۳۷۷). ایران بین دو انقلاب، ترجمه: گلمحمدی، احمد و فتاحی، محمدابراهیم، تهران: نی.
آبراهامیان، یرواند (۱۳۹۴). مردم در سیاست ایران، ترجمه: بهرنگ رجبی، تهران: نشر چشمه.
جامی (گردآورنده )(۱۳۶۷). گذشته چراغ راه آینده (تاریخ ایران در فاصله دو کودتا ۱۳۳۲-۱۲۹۹)، تهران، جامی.