برنامه جامع اقدام مشترک یا بهاختصار برجام، توافقنامهای جامع و بینالمللی در رابطه با برنامۀ هستهای ایران است که در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ (ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه و فرانسه) به علاوه آلمان منعقد گردید. امریکا امّا پس از روی کار آمدن دولت جمهوریخواه دونالد ترامپ رسماً خروج یکجانبه و غیرموجه خود را در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ (۸ می ۲۰۱۸) از این موافقتنامه اعلام کرد و به تمامی شرکتها و تجار فرصت داد ظرف مدت ۱۸۰ روز از فعالیت در ایران خارج شوند. با دستور ترامپ تمامی تحریمها اعم از موشکی – هسته ای و… برگشت.
با ورود جو بایدن دمکرات به کاخ سفید متجاوز از یک سال است که صحبت از بازگشت دوبارۀ امریکا به این موافقتنامه میباشد. زیادهخواهی و زورگویی امریکاییها امّا تاکنون بزرگترین مانع در سر راه احیای برجام میباشد. آنها نه فقط آهنگ آن دارند که دربارۀ موافقتنامۀ پیشتر تصویب شده دوباره مذاکره کنند بلکه از همه مهّمتر برای ایرانیان، آنها با مستمسک قرار دادن مناسبات حقوقی درونپارلمانی خود حتی قادر نیستند تضمین دهند که دولتهای آینده امریکا همانند دونالد ترامپ دوباره از برجام خارج نخواهند شد. بنابراین خروج دوبارۀ آنها از توافقات همانند شمشیر داموکلس بر روی فرقسر ایرانیها آویزان باقی خواهد ماند. به این ترتیب نه فقط ایران بلکه هیچ کشور مستقل دیگری نیز حاضر نخواهد بود تحت این شرایط بدون گواهی ثبات و پایداری یک قرارداد امضای خود را در پای آن قراربدهد.
بزرگترین عامل ناپایداری برجام امّا یقیناً بر این امر مبتنی میباشد که در بین طرفین این موافقتنامه به ویژه با امریکاییها یک وضعیت نامتقارن وجود دارد. عهدشکنی و زورگویی امریکاییها نیز خود معلول همین علت میباشد و این دلیل عمدۀ کارشکنی امریکاییها میباشد. اما راهحل چیست؟
که این خود البته تنها جابجایی مشکل است و نه حلّ نهایی آن.
تنها راه احیا و پایدار ساختن برجام امحای این «عدم تقارن» میباشد و نه امید بستن به نیت خوش امریکاییها و رقبای آنها که هیچگاه نمیتوان روی آن بدون هزینهها و تعهدات جدید حساب باز کرد.
امحای عدم تقارن اما تنها با توازن به مثابه پادتن آن میسر است. ایجاد تقارن امّا یک فرآیند طولانی و زمانبر است و یقیناً محتاج تلاشهای چندلایه و چند منظورۀ نرمافزاری و سختافزاری فراتر از حیطۀ دیپلماسی و حقوق بینالملل میباشد. این مهّم حاصل نمیگردد مگر اینکه ما ایرانیها به یک «اعتماد به نفس درونبنیاد» دست پیدا کنیم که بتواند نیروی پرتابی لازم برای دست یازیدن به افقهای علمی – فرهنگی و سیاسی – فرهنگی جدیدی را فراهم آورد.
«اعتماد به نفس درونبنیاد» نیز امّا یقیناً بدون بهره گرفتن از تمامی توانمندیهای خودی حاصل نمیگردد بهره بردن از پتانسیلهای فراوان بومی و ملی این کشور نیازمند ثبات حقوقی، قانونمندی و مردمسالاری در درون میباشد. به زبان دیگر ما بیش از هر زمان دیگری در این کشور نیاز به دمکراسی داریم. ما باید دوباره عزم و جرأت اصلاحات فراگیر ساختاری بهویژه در حوزۀ نگاه و نگرش خود به گرانیگاه مرکزی سیاست داشته باشیم.
آغاز این فرآیند نیز حتی خود میتواند عرصهگشا باشد زیرا که استدلالهای طرف مقابل مبنی بر تصلب و عدم شفافیت حاکمیت در ایران را به یکباره خنثی میکند و با ترسیم چشماندازهای برخاسته از این جهش و تحول درونگرا در کشوری با مشخصات جغرافیایی و ژئواستراتژیک ایران میتواند عزم به تصمیمسازی در مناسبات دو جانبه و چند جانبه را تسریع کند امری که مسلماً به نفع ایران میباشد.
برای فرار از مرگ یا انتحار ما نیاز به قصّهای دیگر داریم! و این در سرزمین خالق هزار و یکشب نمیتواند امری ناممکن باشد.