-ایرانیان بهوش باشیم!-
متأسفانه میهن ما باید دگربار شاهد و ناظر زمینهسازی یک خیمهشببازی دیگر میگردد. به موازات تلاشهای بیوقفه بیگانگان در بهشکست کشانیدن انقلاب بزرگ مردم ایران، حال جریانات سیاسی منحط و وابسته به همان کانونهای قدرت در واشنگتن، لندن و … تلاش دارند با دامن زدن به آشفتگی تاریخی طوری وانمود کنند که انگاری ایران پیش از انقلاب سوئیس بوده و پهلویها خاندانی نجیب و سوپردمکرات که پیامآور دمکراسی «وستمینستری» برای میهن و مردم ما بودند و خروش بر علیه استبداد و وابستگی در ایران فتنه بیگانگان بوده است و نه بزرگ و تاریخی مردم ایران به سلطنت تنها فیلم و نوار.
تاریخ میتواند لااقل دوبار تکرار شود یکبار به صورت «تراژدی» و بار دوم به شکل «کمدی». در این وانفسای تلاش و مبارزۀ ۱۵۰ ساله مردم ما برای حکومت قانون، آزادی و مردمسالاری مطرح کردن نام رضا پهلوی همانند سیلی است بر صورت میلیونها مبارز و شهید راه آزادی و استقلال میهن در پیش و پس از انقلاب و در بیرون و درون جبهههای جنگی که همین هواداران به ظاهر متمدن سلطنت بر علیه اراده مستقل مردم ما به این سرزمین تحمیل کردند. دست بیگانگان همیشه از آستین نوکران و غلامان حلقه بهگوش وطنی آنها بیرون آمده است.
ولی بهراستی رضا پهلوی کیست؟
او که خود را وارث خانوادۀ سلطنتی میداند که بنیانگذار آن – رضاخان پالانی (۱۲۵۶–۱۳۲۳ ه.ش.)، فردی که به هنگام جلوس بر تخت سلطنت سواد خواندن و نوشتن نداشت – در سوم اسفند ۱۲۹۹ با کمک کودتایی که توسط ژنرال انگلیسی ادموند آیرونساید کارگردانی شده بود در میهن ما به قدرت رسید. ولیعهد او محمدرضا پهلوی (۱۲۹۸–۱۳۵۹ ه.ش.) نیز که پس از تبعید رضاخان به جزیره موریس توسط اربابان سابقش به سلطنت رسید پس از فرار از ایران در مقابله با حکومت ملی دکتر محمد مصدق(۱۲۶۱–۱۳۴۵ ه.ش.) با کودتای انگلیسی-امریکایی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به کشور بازگردانیده شد و ۲۵ سال تمام به کمک ساواک دستپروردۀ سیا، ام آی ۶ و موساد یکی از مخوفترین دیکتاتوریها را در میهن ما برپا کرد. حال دوباره بیگانگان و نوکران و غلامان حلقهبهگوش آنان وارث این خانواده را میخواهند بر میهن ما تحمیل کنند. کسی که با دهنکجی به بزرگترین و آزادترین رأی و تصمیم تاریخی مردم ما بر علیه سلطنت خودکامه در ۹ آبان ۱۳۵۹ بهعنوان پادشاه قانونی ایران سوگند یاد کرده است حال میخواهد منادی آزادی و دمکراسی در ایران ما باشد. زهی خیال باطل!
رضا پهلوی در چهل و اندی سال گذشته جز با دریوزگی و ارائه خدمات نوکرمابانه خود به بیگانگان برای سلطه دوبارۀ آنان بر میهن ما چه کاری انجام داده که حالا بخواهد ارائهکنندۀ راهکار برای برای برون رفت کشور از وضعیت ناگوار فعلی باشد. آزموده را آزمودن خطاست!
عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود
وظیفه امروز همۀ نیروهای ملی، مردمی، ترقیخواه و ایراندوست در بیرون و درون نظام و در داخل و خارج از کشور از یک سو مبارزه با شکلگیری دوبارۀ این توهم است که شاه و حکومت شاهنشاهی پس از آن «نه» بزرگ تاریخی میتواند یک بدیل و جانشین باشد و از جانب دیگر پیکار برای بازگشت به میثاق تاریخی ایرانیان مبتنی بر «ایرانیّت» و «اسلامیّت» و نیز برای «گفتمان انقلاب» ضداستبدادی و ضدامپریالیستی و ضدسلطنتی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ میباشد، انقلابی که متأسفانه با خدعه و نیرنگ روحانیت حکومتگر در پیرامون آیتالله خمینی از درون آن «استبداد دینی و ولایتفقیه» بیرون کشیده شد، حکومتی که بهراستی هدردهندۀ «حرث و نسل» در ایران ما میباشد.
جدال با توهم و گذشتهستایی و تلاش برای آزادی و مردمسالاری و جامعۀ باز شهروندی دو جلوه از پیکاری واحد در میهن ما میباشد.
نه به «شاه» و نه به «شیخ»، زندهباد آزادی و مردمسالاری. در ایران!