دکتر سیدحسین موسویان گفت: طبق آماری که برخی از مسئولین کشور اعلام کردهاند حدود ۶ تا ۷ میلیون ایرانی مقیم خارج ازکشور داریم که ظرفیتهای علمی، اقتصادی، تخصصی، سیاسی و فرهنگی آنها کم نظیر است. حدود ۱۰ سال پیش دبیرکل شورای عالی ایرانیان خارج از کشور نهاد ریاست جمهوری، توان اقتصادی و گردش مالی ایرانیان خارج از کشور را حدود ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰ میلیارد دلار اعلام کرد. با این وجود در ۴۰ سال گذشته هیچ دولتی در جذب ایرانیان خارج از کشور جهت بهره مندی کشور از تواناییهای آنها موفق نبوده است که به پنج دلیل آن اشاره میکنم.
عموم ایرانیهای خارج از کشور به منافع و عزت و موفقیت و سربلندی ایران پایبند و عاشق وطنشان هستند؛ لذا شایسته است که حاکمیت آنها را “باور” داشته باشد، به آنها “اعتماد” کند، آنها را بخشی از مشکل نبیند بلکه بخشی از “راه حل” در حل مشکلات و پیشرفت کشور تلقی و “شریک” دانسته و توان وظرفیت و عشق آنها به وطن را یک “فرصت” بداند.
دکتر سیدحسین موسویان، دیپلمات باتجربه کشورمان در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی، پیشنهادات خود را در این زمینه ارائه کرده است.
برخی از مسئولین وعده دادهاند که بعد از پایان ناآرامیهای بعد از فوت مهسا امینی، تصمیمات لازم برای بهبود وضعیت کشور را بعمل خواهند آورد. اخیرا در بسیاری از شهرهای مهم جهان غرب شاهد تظاهرات بیسابقه ایرانیان مقیم خارج از کشور بودهایم. شما در مصاحبههایتان در سالهای متمادی گذشته مکرر ضرورت استفاده از ظرفیت ایرانیهای مقیم خارج را مطرح کردهاید. اکنون شرایط را چگونه میبینید؟
ابتدا باید عرض کنم که حل مشکلات ایرانیهای مقیم داخل کشور یک ضرورت حیاتیتر و فوریتر است. چون طبق آمار منتشره در رسانههای داخلی و اظهارات مقامات ایران، اکنون بین ۳۰ تا ۵۰ درصد از ایرانیها زیر خط فقر زندگی میکنند و خط فقر نسبی خانوارها در ایران به ۱۸ میلیون تومان رسیده است. از سوی دیگر برخی از افکارسنجیها نشان میدهد که از هر سه ایرانی یک نفر مایل به ترک کشور است که این نسبت در مورد میل مهاجرت فارغ التحصیلان و متخصصین کشور به حدود ۷۰ درصد میرسد. افکار سنجیهای داخلی هم نشان میدهند که مهمترین علت میل به مهاجرت بیثباتی اقتصادی، ابهام و ناامیدی نسبت به آینده و نارضایتی از سیاستها و شیوه مدیریت و کشورداری است.
اما چون سوال شما در مورد شرایط ایرانیان مقیم خارج است باید عرض کنم که از ۶۵ سال عمری که خدا به من داده، حدود ۴۲ سال آن را در ایران و حدود ۲۳ سال آن را یا درآمریکا و یا در اروپا زندگی کردهام. نیمه دوم دهه ۵۰ دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا بودم، بیش از نیمی از دهه ۷۰ را در آلمان سفیر بودم. سال ۸۶ بازداشت شدم و سال ۸۷ هم دادگاه حکمی داد که ۵ سال من را از داشتن پست دیپلماتیک محروم کرد و مسئولین وقت وزارت خارجه هم تحت فشار آقای احمدی نژاد، بازنشستهام کردند؛ لذا مجبور به هجرت شدم و ۱۲ سال است که در دانشگاه پرینستون مشغول کار آکادمیک هستم؛ بنابراین از سال ۱۳۵۵ تا به امروز در ارتباط مستقیم و نزدیک با بسیاری از ایرانیهای مقیم خارج از کشور بودهام و لذا میتوانم بگویم که خشم فعلی بسیاری از ایرانیهای مقیم خارج نسبت به مدیریت و سیاستهای جاری کشور بیسابقه است. تظاهرات اخیر هزاران نفری و بعضا چند ده هزار نفری در بسیاری از شهرهای مهم کشورهای جهان غرب با شعارهای تغییر رژیم درایران، انعکاس گستردهای در رسانههای جهان داشته که بیسابقه بود و نیازی به توضیح ندارد.
چرا به چنین وضعیتی رسیدهایم و چه باید کرد؟
طبق آماری که برخی از مسئولین کشور اعلام کردهاند حدود ۶ تا ۷ میلیون ایرانی مقیم خارج از کشور داریم که ظرفیتهای علمی، اقتصادی، تخصصی، سیاسی و فرهنگی آنها کم نظیر است. حدود ۱۰ سال پیش دبیرکل شورای عالی ایرانیان خارج از کشور نهاد ریاست جمهوری، توان اقتصادی و گردش مالی ایرانیان خارج از کشور را حدود ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰ میلیارد دلار اعلام کرد. با این وجود در ۴۰ سال گذشته هیچ دولتی در جذب ایرانیان خارج از کشور جهت بهره مندی کشور از تواناییهای آنها موفق نبوده است که به پنج دلیل آن اشاره میکنم.
۱- در سیاستهای حاکمیتی، “باور و اراده” جدی برای استفاده از این ظرفیت عظیم وجود نداشته است.
۲- در برخی مقاطع بخشی از حاکمیت باور و اراده داشته، اما یا اختیار نداشته و یا سایر بخشها مخالف و مانع بودهاند؛ لذا عامل مهم دوم خلاء یک “اجماع ملی” در سطح کل حاکمیت است.
۳- هیچگاه یک “برنامه جامع عملی همراه با ضوابط و مقررات قانونی”برای جذب و همکاری ایرانیان مقیم خارج وجود نداشته که بدون آن هم تحقق چنین مهمی ممکن نیست.
۴- ناهماهنگیهای مستمر بین دستگاههای کشور در مورد مسائل مربوط به ایرانیان مقیم خارج همیشه و در هر دولتی مشهود بوده است؛ لذا نیازمند یک “هماهنگی ملی” در اجرای سیاستها و برنامههای مصوب هستیم. برای این امر باید یک شورای کارآمد و صاحب اختیار متشکل از نمایندگان دستگاههای مختلف همچون وزارت خارجه، وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه، نیروی انتظامی و قوه قضائیه وجو داشته باشد. در شرایط فعلی شورایعالی امور ایرانیان خارج از کشور داریم، اما خروجی مهم و تعیینکنندهای نداشته است.
۵- در چند دهه گذشته دیدگاهی تاثیرگذار در تصمیمگیریها یا تصمیم سازیهای کشور نسبت به ایرانیان خارج از کشور وجود داشته که شامل دامنهای از “سوء ظن” تا “تهدید” بوده است. وجود چنین دیدگاهایی باعث میشود که بسیاری از ایرانیهای مقیم خارج از کشور هم متقابلا نسبت به حاکمیت، یا سوء ظن داشته باشند و یا اپوزیسیون شوند. تا زمانیکه این دیدگاه منفی متقابل وجود داشته باشد، هیچ اقدام موثری ممکن نخواهد بود.
با توجه به تجربیات عملی که داشتهاید پیشنهادات و راهکارهای عملی شما چیست؟
عموم دیپلماتهای ایران تجربیات ارزشمندی دارند که باید از آنها بهره جست. چند نمونه ذکر میکنم که قابلیت اجرایی دارد.
۱- تسهیلات کنسولی
اقدامات زیادی در این حوزه صورت گرفته، اما نیازمند تسهیلات وسیعتری هستیم. من به دو نمونه از تجربیات خودم اشاره میکنم.
در مقطعی که درآلمان سفیر بودم متوجه شدم که هزاران جوان ایرانی یا ایرانیالاصل هستند که یا در خارج بدنیا آمده و یا سالها در خارج زندگی میکنند و به سن ۱۸ سالگی رسیده و بخاطر مشکل سربازی نمیتوانند به وطنشان سفر کنند. نه تنها من بلکه اکثر قریب به اتفاق دیپلماتهای ما در نمایندگیهای خارج از کشور هم صدها گزارش از این مشکل به تهران فرستاده بودند و جوابی دریافت نمیکردیم.
بعد از سال ۱۳۷۷ که به ایران برگشتم و مسئولیت امور سیاست خارجی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی را بعهده گرفتم، جلسات متعددی با حضور نماینده گان دستگا ههای مختلف از جمله ستاد کل نیروهای مسلح، وزارت خارجه، وزارت اطلاعات و … گذاشتم و مصوبهای را تهیه کردیم مبنی براینکه این جوانان بتوانند سالی دو بار به وطن شان سفرکنند و در مجموع به مدت سه ماه هم در ایران اقامت داشته باشند. این مصوبه به تصویب شورایعالی امنیت ملی و تایید رهبری رسید و از آن زمان تا به امروز اجرا شده و موجب رفت و آمد صدها هزار جوان ایرانی به کشور شده است.
نمونه دیگری که در دوره ماموریت مشاهده کردم اینکه ایرانیهای زیادی قانونی یا غیرقانونی از کشور خارج و پناهنده شده و در مورد بهرهمندی از تسهیلات کنسولی ازجمله تمدید یا تجدید پاسپورت با موانع مهمی روبرور هستند. در یکی از جلسات با سرکنسولهایمان در فرانکفورت، برلین، هامبورگ و مونیخ تصمیم گرفتیم برای این عده از ایرانیها تسهیلات کنسولی قائل شویم و اقدام را شروع کردیم.
بعدها معاونت کنسولی وزارت خارجه هم این موضوع را بررسی کرد و با حمایت وزیر خارجه، این نوع تسهیلات در همه نمایندگیهای ایران در خارج از کشور عملیاتی شد و در طول سالهای بعد هم برخی ضوابط و مقررات قانونی لازم تمهید شد.
۲- عدم طرد دوتابعیتیها
اکثر کشورها از اتباع دو تابعیتی خود بعنوان یک سرمایه و فرصت برای تاثیرگذاری در کشورهای دیگر ازجمله بهبود روابط استفاده کرده و میکنند. برعکس در کشور ما نسبت به دوتابعیتیها دید منفی وجود دارد. بخش قابل توجهی از حدود ۷ میلیون ایرانی ما در خارج از کشور پاسپورت دوم گرفتهاند، اما قلبا و با تمام وجود به تابعیت ایرانی خودشان افتخار میکنند.
در دوره ماموریتم در آلمان مراجعات زیادی داشتم از ایرانیهایی که سالها در آلمان زندگی میکردند و نیازمند اخذ پاسپورت آلمانی بودند و مایل به ازدست دادن تابعیت ایرانی خود هم نبودند. تصمیم گرفتم به ایرانیهایی که با تمام وجود عشق به تابعیت ایرانی خود دارند، اما برای امور شغلی و زندگی روزمره شان در آلمان نیازمند پاسپورت آلمانی هستند، کمک کنم. همه همکاران سرکنسول در آلمان و مدیران بخشهای مختلف سفارت هم موافق بودند؛ لذا مانع چنین اتباعی برای اخذ پاسپورت آلمانی نشدیم. این سیاست، تاثیر شگفتی در مثبت شدن دید ایرانیهای مقیم آلمان داشت.
من واقعا معتقد بودم و هستم که یک ایرانی مقیم خارج، همیشه خودش را ایرانی میداند و در این زمینه تفاوتی با ایرانیهای مقیم داخل ندارند. منتهی، چون در خارج زندگی میکنند همانطور که به گواهینامه احتیاج دارند، به مجوز اقامت هم نیازدارند و اگر صلاحیت گرفتن پاسپورت داشته باشند، صرفا برای تسهیل زندگی خود و فرزندانشان اقدام میکند؛ لذا اگر مسئولین کشور به این واقعیت باور پیدا کنند، در روابط متقابل ایرانیهای مقیم خارج با دولت ایران و بهرهمند شدن کشور از اتباع مقیم خارج پیشرفت بوجود میاید.
امید نوری پور و نرگس اسکندری
نکته قابل توجه دیگر اینکه ایرانیهایی داریم که در کشورهای مهمی دارای پستهای کلیدی هستند. اخیرا دو خانم ایرانیالاصل، وزرای محیط زیست و وزیر فرهنگ جدید سوئد شدند و یک خانم ایرانی الاصل شهردار کنونی فرانکفورت شد. این خانم شهردار در ایران دورهای را در زندان اوین بوده و فرزندش را هم در زندان به دنیا آورد. اخیراً شاهد تند شدن مواضع آلمان علیه ایران هستیم. دولت کنونی آلمان ائتلافی از سه حزب سوسیال دمکرات، دمکرات آزاد و حزب سبزهاست.
رئیس حزب سبزها آقای امید نوری پور است که در سال ۶۷ و در سیزده سالگی به همراه پدر و مادر به آلمان رفت. آقای بیژن جیرسرایی هم دبیرکل حزب دمکرات آزاد است که در یازده سالگی در سال ۶۵ به آلمان رفت. با تجربهای که داشته ایم، اینگونه افراد بعنوان ضدانقلاب محسوب میشوند و اگر به ایران سفر کنند، معلوم نیست که گرفتار هم نشوند. چنین شرایطی باعث میشود که متقابلا آنها هم از ظرفیت خود علیه نظام سیاسی موجود در ایران استفاده میکنند و اینگونه فرصتها تبدیل به تهدید میشوند.
البته چنین ایرانیهایی که رشد و موفقیت خود را مدیون کشوری هستند که در آن زندگی میکنند، طبیعی است که متعهد به منافع ملی آن کشور باشند. منتهی اکثر آنها بهترین سرمایه برای کمک به رفع تخاصمات و بهبود روابط آن کشور با ایران هستند.
۳- پایان بخشیدن به ترس و وحشت ایرانیها
ایرانیهای مقیم خارج عمدتا برای سفر به ایران دچار ترس و نگرانی هستند. من افتخار داشتم که در ده سال اقامت در آمریکا مکرر رفتم به فیلادلفیا به دیدن مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی، ادیب و الهیدان، محقق پیشکسوت و متخصص در ادبیات عرب و علوم اسلامی. او از سال ۱۳۶۶ مقیم آمریکا و در دانشگاههای هاروارد و پنسیلوانیا حدود سی سال در مقطع دکترا و پست دکترا رشتههای معارف اسلامی، ادبیات عرب، ادبیات فارسی، فقه، تفسیر و علوم اسلامی را تدریس کرد.
وی فرزند آیتالله شیخ محمدکاظم مهدوی دامغانی (احیا کننده حوزه علمیه مشهد) است. چند سال آخر خیلی دلش میخواست برگردد به ایران. هربار به ایشان میگفتم شما مشکلی ندارید و میتوانید برگردید، میگفت آقای موسویان! میترسم من پیرمرد را بگیرند و زندان بیاندازند. من از گذشته قبری در حرم امام رضا (ع) خریده ام. امیدم این است که بعد از مرگم بگذارند که در آنجا دفن شوم. ایشان چند ماه پیش مرحوم شد، جنازهاش به ایران منتقل و در جوار امام رضا (ع) به خاک سپرده شد. حالا ببینید وقتی چنین شخصیتی از سفر به ایران واهمه دارد، تکلیف بقیه ایرانیها روشن است.
من در اولین سال ماموریت در آلمان که از نیمه سال ۱۳۶۹ آغاز شد، متوجه شدم که متخصصین ایرانی مقیم آلمان از سفر به ایران و ارائه خدماتشان به کشور، وحشت دارند. تصمیم گرفتم سفارت ایران در آلمان متولی سفر گروهی آنها در قالب کاروان ایرانیهای مقیم آلمان به ایران شود. حدود ۱۵۰ نفر از متخصصین نام نویسی کردند.
لیست افراد را با مراکز امنیتی و قضایی چک کردم تا مطمئن شوم که احدی با مشکل حقوقی یا قضایی یا امنیتی یا ممنوعالخروجی مواجه نخواهد شد. اکثریت قریب به اتفاق مشکلی نداشتند. چند نفری مشکل داشتند که مهم نبود و قبل از سفرشان حل کردیم. فقط یک نفر بود که مشکل داشت که نرفت.
متخصصین با هزینه خودشان در قالب کاروان به ایران سفر کردند. برنامههای سفر آنها برای دیدار و گفتگو با مسئولین، بازدید از مراکز تخصصی و تحولات وپ یشرفتها و کمبودها، بازدید از آثار باستانی و تمدنی و زیارتی را تنظیم و هماهنگ کردیم و چند روزی را هم گذاشتیم برای دیدارهای فامیلی و خانوادگی و امور شخصی شان. بدینوسیله آنها با آرامش به کشور رفتند، با مسئولین گفتگو و قرار و مدارهای لازم در مورد ارائه خدماتشان گذاشتند و امور شخصی شان را هم بخوبی انجام دادند.
این ابتکار ادامه یافت حتی در دوران آقای احمدی نژاد هم یکی دو مورد مشابه انجام شد. دولت میتواند این رویه را بعنوان یک برنامه ثابت و مستمر انجام دهد تا سالانه هزاران نفر از متخصصین مقیم خارج بتوانند با امنیت به کشور سفر و به وطنشان خدمت کنند. اما نهایتا نیاز به اقدامات اساسی داریم تا ایرانیهای مقیم خارج برای سفر به وطنشان احساس امنیت کامل بکنند.
۴- قانون عفو عمومی
موضوع صدور فرمان یا تصویب قانون عفو عمومی ایرانیان خارج ازکشور از مواردیست که میتواند بسیار موثر و نتیجه بخش باشد. از زمانی که در آلمان سفیر بودم تا زمانیکه در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی مسئولیت کمیته سیاست خارجی را داشتم، این پیشنهاد را مطرح و پیگیری میکردم که متاسفانه موفقیتی حاصل نشد. هر وقت این موضوع مطرح شد، برخی از مسئولین سوال میکردند یعنی آیا باید آن عده از جانیان تروریست که دستشان به خون ملت آغشته است، عفو شوند؟
این سوال درستی است، اما یک واقعیت مهم فراموش میشود و آن اینکه حداقل ۹۵ درصد از ایرانیها خارج به هیچ گروهی اعم از منافقین و کومله و حتی سلطنت طلبها وابستگی ندارند و هیچ اعتقادی هم به آنها ندارند و در هیج جنایتی هم دست نداشتهاند. حتی بسیاری از هواداران این نوع گروهکها مرتکب جنایت نشدهاند و اگر احساس امنیت کنند، این گروهکها را رها میکنند و به دامن کشور و خانوادهشان بازمیگردند؛ لذا تصمیم عفو عمومی که مربوط به اکثریت قریب به اتفاق ایرانیهای خارج از کشور است نباید قربانی یک اقلیت یکی دو درصدی شود.
۵- نماینده گان ایرانیان خارج از کشور در مجلس
حدود ۷ میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند با سرمایه عظیم علمی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که هیچ نوع ارتباط سیستماتیکی با نهادهای حکومتی در ایران ندارند. اگر هر یک میلیون ایرانی مقیم خارج یک نماینده در مجلس شورای اسلامی داشته باشد، یک سازوکار قانونی خوبی برای ارتباط و همکاری و تامین نیازها و جذب ایرانیهای مقیم خارج از کشور بوجود میآید که البنه نیازمند اصلاح قانون است.
۶- تامین امنیت سرمایه
با تمهیدات درست و جامع، امکان جذب صدها میلیارد دلار سرمایه ایرانیهای خارج از کشور فراهم میشود. یکی از این تمهیدات مربوط به تامین چتر حمایتی و امنیت سرمایهای است که به کشور منتقل میکنند.
یک نمونه سرمایهگذاری که بسیاری در کشور شاهد آن بودند، سرمایهگذاری آقای حسین ثابت برای هتل داریوش، پارک جنگلی و دلفیناریو در کیش بود. حدود سال ۱۳۷۱ او را به سفارت دعوت کردم. وقتی ملاقات کردیم رنگش پریده بود. گفتم چه شده؟ گفت شما بگویید که چه شده که برای اولین بار بعد از انقلاب سفیر ایران مرا دعوت کرده؟ خلاصه بعد از گفتگو نفس راحتی کشید.
بعدا طی یک سفر دو روزه به جزایر قناری، از نزدیک سرمایهگذاری عظیم او که شامل ۸ هتل، رستورانهای متعدد، پارک جنگلی، استخرها و فروشگاههای متعدد و … بود، را از نزدیک بازدید کردم و او را به سفر به ایران دعوت کردم. چون برای اولین بار بعد از انقلاب به ایران سفر میکرد، خیلی نگران بود. متاسفانه در بدو ورود پاسپورت او را در فرودگاه گرفتند و نیمه شب وحشت زده به من زنگ زد. دو روز طول کشید تا معلوم شد تشابه اسمی بوده است. چند روزی در ایران بود و با تاثیر منفی بازگشت به آلمان و به دیدنم آمد.
دفعه بعد خودم شخصا با ایشان رفتم به کیش و در جلسات وی با آقای یزدان پناه مدیر وقت کیش نشستم تا اینکه قرارداد سرمایه گذاریهای اولیه را امضا کرد و مستمرا حمایتش کردم تا سرمایه گذاریهایش کلید خورد. بعد از اجرای هتل داریوش و پارک جنگلی و دلفیناریو در چهار هتل دیگر کیش بنام هلیا، لاله، تماشا و پانیذ نیز سرمایهگذاری کرد که جمعا بالغ بر ۱۰۰ میلیون دلار سرمایهگذاری کرده بود.
سال ۱۳۹۴ بعد از سالهای طولانی بطور اتفاقی در هواپیما در مسیر تهران فرانکفورت یکدیگر را دیدیم. گفت حدود ۱۰ سال عمرم را گذاشتم و نهایتا همه سرمایهگذاری هایم در ایران را فروختم و رفتم، چون جانم را به لبم رساندند. از وقتی وارد فرودگاه میشدم تا وقتی که به فرودگاه برمیگشتم، از من باج و رشوه میخواستند و… خلاصه دو ساعتی در هواپیما درد دل کرد و آخرش هم گفت ضمنا از سازمانهای امنیتی و نظارتی سراغم آمدند و سوال میکردند آیا به آقای موسویان رشوه هم داده ای؟ چون عجیب و غریب از شما حمایت کرد و برای شما وقت گذاشت. من به آنها گفتم آقای موسویان جزء نادر افرادی بود که بیشترین حمایت را از من کرد و هیج توقعی از من نداشت و زمانیکه قبل از انقلاب پدر من خادم حرم امام رضا ع بود، پدر او از تجار بزرگ فرش کاشان بود و…
حالا چند درس از این یک نمونه سرمایه گذاری
اول. در ابتدا چنان ترسی از ایران داشت که برای ملافات با سفیر ایران آنهم در شهر بن آلمان هم رنگش پریده بود.
دوم. در بدو ورود پاسپورتش را گرفتند آنهم بیمورد.
سوم. بعد از ده سال که سرمایه گذاریهایش تحقق یافت، بلایی بر سرش آمد که ایران را ترک کرد و رفت.
چهارم. نه تنها از من برای جذب و حمایت از وی تشکر نشد بلکه عدهای دنبال پرونده سازی هم رفته بودند.
این یک نمونه مستند در مورد عدم حمایت و امنیت برای سرمایهگذاری یک ایرانی مقیم خارج؛ لذا باید سازوکارهای قانونی و اجرایی برای رفع این نقیصهها تمهید شود.
۷- همسران خارجی خانمهای ایرانی
خانمهای ایرانی زیادی در خارج از کشور با اتباع خارجی ازدواج کردهاند. حدود دو سال قبل مجلس یک قانون خوبی تصویب کرد که فرزندان چنین ازدواجهایی قادر به اخذ تابعیت ایرانی باشند. اما اخیرا، مجلس قانون سازمان ملی مهاجرت را تصویب که ماده ۴۱ آن بیان میدارد که “قانون اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی مصوب ۲/۷/۱۳۹۸ از زمان لازمالاجرا شدن این قانون به استثنای افرادی که در سامانه مذکور ثبتنام کردهاند لغو میگردد”.
این یک نمونه بسیار روشن از مشکلاتی است که قبلا اشاره کردم. درحالیکه درست این بود که مجلس در قانون جدید نه تنها تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را حفظ میکرد بلکه مثل بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان، اجازه میداد که همسران این دسته از زنان ایرانی هم یا تابعیت ایرانی و یا اقامت دائم ایران را بتوانند بگیرند.
۸- تسهیلات برای ایرانیهایی که ترک تابعیت کردهاند
یکی از اتباع هندی مقیم آمریکا به من گفت دولت هند به آن عده از هندیهایی که ترک تابعیت کرده اند، یک کارت ویژه میدهد که بدون ویزا به هند بعنوان کشور مادریشان سفر کنند و سرمایهگذاری کنند و خدماتشان را ارائه کنند. دولت ایران نیز میتواند چنین ابتکاراتی را بخرج دهد.
۹- تامین نیازهای کشور در خارج
همه دولتهای بعد از انقلاب ایران عملکرد بسیار ضعیفی در خارج از کشور داشتهاند بویژه در زمینه زبان فارسی و معرفی فرهنگ و هنر و تمدن و تاریخ پرافتخار ایران. کرسیهای زبان فارسی یا ایرانشناسی در مراکز علمی و آکادمیک بسیاری از کشورها وجود داشته که یا تعطیل شدند یا نیمه تعطیل و یا با حداقل امکانات اداره میشوند درحالیکه نه تنها باید همه آنها فعال میماندند و گسترش میافتند بلکه صدها مرکز ایرانشاسی و زبان فارسی در کشورهای مختلف باید ایجاد میشد.
برای آموزش زبان فارسی، اکثرا خود ایرانیهای مقیم خارج یک معلم فارسی و چند کتاب فارسی میگیرند تا فرزندانشان زبان مادری را یاد بگیرند یا فراموش نکنند. اما دولت ایران حتی یکدوره کتاب آموزش زبان فارسی همراه با سی دیهای آموزشی هم برای اکثر این نوع این کلاسهایی که بطور مردمی ایجاد شده، نفرستاده است.
برای ترویج فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران و آموزش و گسترش زبان فارسی در کشورهای مختلف جهان میتوان از وجود هزاران ایرانی متخصص در این رشتهها که در خارج زندگی میکنند، استفاده کرد. حتی در برخی از دانشگاههای آمریکا که ایرانیها با صرف میلیونها دلار، اقدام به ایجاد مراکز ایرانشناسی کرده اند، دولت ایران حتی یک مجموعه کتاب مربوط به ایرانشناسی برای چنین مراکزی نفرستاده است.
سال ۱۳۷۰ بود که شنیدم استاد محمدباقر نجفی، دانشمند علوم ادبى و فلسفى و تاریخى و اسلامی ایران و صاحب بیش از ۵۰ تالیف، به شهر کلن آلمان آمده و با تنگدستی زندگی میکند. او دانشمندی بود که از محضر استادانى چون علاّمه سید محمّدحسین طباطبایى، جلالالدّین همایى، مجتبى مینوى، محمّد محیط طباطبایى و… دانش اندوخته بود و در قاهره و جامعه الازهر مدّت زمانى به تکمیل آموختههاى خود، به ویژه زبان عربى، تهیه فهرست از نسخههاى خطّى پرداخته و در پژوهشکده علوم ارتباطى و توسعه ملّى ایران تحقیق و تدریس نموده بود.
یک روز با آقای مرتضی رحمانی مسئول بخش فرهنگی سفارت به منزل ایشان در شهر کلن رفتیم و از دیدن وضع زندگی محقرانه او بسیار متاثر شدیم. چند ساعت گفتگو کردیم و در نهایت با آن مرحوم قرار گذاشتیم که سفارت هزینه کارهای تحقیقاتی او را تامین کند. شش سال همکاری و حمایت سفارت از او، موجب شد تا کتابهای ارزشمندی همچون مدینه شناسی و شاهنامه را منتشر کرد. در دیداری یک نسخه از کتاب مدینه شناسی ایشان را به آقای هاشمی رئیسجمهور وقت دادم.
در دیدار بعدی ایشان به من گفت کتاب را خواندم. هیچ مجموعهای با این جامعیت در مورد مدینه در دوران پیامبر ندیده ام. خیلی تشکر کرد. در مورد هزینه این کار سوال کرد. گفتم حدود پنجاه هزار مارک هزینه چاپ و هزینههای سفر و تحقیقات آقای باقر نجفی شد که دولت یک مارک هم نداد و لذا کل این هزینه را از شرکتهای آلمانی تامین کردم.
اما شاهکار آن مرحوم مجموعه نفیس “مصحف ایران” است. در دیداری که با آقای رحمانی در منزل ایشان در شهر کلن آلمان داشتیم، آقای باقر نجفی گفت: سالها زحمت کشیده و حداقل پنج سال دیگر نیاز به ادامه تحقیق دارم تا بتوانم “مصحف ایران” را تمام کنم. منتهی این پنج سال کار، هزینههای بسیار سنگینی دارد که یک ریال هم ندارم.
میخواهم «مصحف ایران» بعنوان یک قرآن کامل در دو جلد منتشر شود که شامل حدود ۲۰۰ نسخه خطی قرآنی باشد که در هزار سال گذشته توسط خوشنویسان ایرانی کتابت شده تا بدینوسیله تاریخ هنر خوشنویسی و تذهیب ایرانیان را در قالب یک قرآن کامل منتشر کنم، مجموعهای که یک موزه قرآنی و در جهان اسلام بینظیر باشد؛ لذا باید به کشورهای مختلف جهان سفر کنم، به کتابخانههای مهم دنیا بروم و از تمام نسخ خطی قرآن میکروفیلم تهیه کنم.
سپس بهترین نمونهها از سبکهای مختلف هنری در زمینه تذهیب، خط، و هنر و نقشهای خوشنویسان و هنرمندان ایرانی را انتخاب و در قالب دو جلد منتشر کنم. شروع این قران از اولین نسخ قدیمی خواهد بود و بهمین ترتیب قسمتهای بعدی از نسخ تاریخی بعدی انتخاب شود. نهایتا شرح نسخ مختلف قرآنها را براساس ترتیب سورهها و آیهها که با سیر تاریخی هزار ساله تنظیم و ویژگی هر یک را به اختصار در مجلدی جداگانه و به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی ضمیمه مصحف ایران منتشر کنم که شامل شماره نسخه، محل نگهداری، و اطلاعات نسخهشناسی، نام کاتب، تاریخ کتابت را هم توضیح داده باشم. به ایشان قول دادم که همه هزینههای این کار مهم را بعهده میگیرم.
سال ۱۳۷۶ کار “مصحف ایران” تمام شده بود و در یک موسسه انتشاراتی آلمان به فیلم و زینک رسیده بود که ماموریتم در آلمان خاتمه میافت. آقای خاتمی تازه رئیسجمهور شده بود. ایشان را ملاقات کردم و گفتم که در طول شش سال گذشته حدود نیم میلیون مارک هزینه شده تا این مجموعه نفیس به فیلم و زینک رسیده و در چاپخانه آلمان آماده چاپ است.
ماموریتم تمام است و پیشنهاد میکنم دولت هزینه چاپ آن را تامین کند و شما این اثر را به سران کنفرانس اسلامی هدیه کنید. آقای خاتمی که خود اهل فرهنگ بود، بسیار بوجد آمد و پرسید نیم میلیون مارک هزینه را چطور تامین کردید؟ گفتم دولت ایران یک مارک هم نداد و تمام هزینه سفرها، تحقیق و آمادهسازی مصحف ایران تا مرحله فیلم و زینک را از شرکتهای آلمانی تامین کردم. آقای خاتمی فورا به مرحوم دکتر حبیبی معاون اول رئیسجمهور زنگ زد و من بهمراه مرحوم آقای نجفی با مرحوم دکتر حبیبی ملاقات کردیم.
آن مرحوم هم بسیار قدردانی کرد بویژه از مرحوم آقای باقر نجفی و قول داد که مرحله چاپ انجام شود و یک جلد هم به سران کشورهای اسلامی هدیه شود. آقای صادق خرازی در آن مقطع مسئولیت برگزاری اجلاس سران کنفرانس اسلامی را بعهده داشت که آقا صادق هم مجددانه پیگیری و مرحله چاپ را انجام داد و مصحف ایران هم منتشر شد.
این یک نمونه از دریای ظرفیتهای مختلف ایرانیهای مقیم خارج است که میتوان از آن بهره جست.