نقدی بر نوشته «کاش به صفت هم بازرگان بود»
محمدجواد روح سردبیر روزنامه هممیهن و نویسنده یادداشت فوق امّا در این نگاشته خود نشان داد که متاسفانه یا تاریخ نمیداند و یا در تحلیل خود کمتر به آن عنایت نشان داده است.
صاحب این قلم خود در نوشتهای در مجله آفتاب در سال ۱۳۸۳ نقد طولانی خود بر کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» نوشته مرحوم بازرگان را داشته است پس مسأله اصلاً و ابداً نقد یک شخصیت اجتماعی و تاریخی بیست و هشت سال پس از درگذشت او نیست. امّا آنچه مایه تعجب است نقد نوشتن بدون عنایت به تاریخ است.
بازرگان هیچگاه به معنی مصطلح امروزی آن نه انقلابی بود و نه خود را انقلابی میپنداشت او امّا به عنوان یک قرآنپژوه و بیشتر از آن کسی که با قرآن مأنوس بود به باور قرآنی إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ به تحول بل انقلاب درونی انسان به خاطر صفت عاملیتاش اعتقاد داشت.
در عالم سیاست عملی نیز که مرحوم بازرگان پس از کودتای انگلیسی – امریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به جد با نهضت مقاومت ملی بهعنوان یک کنشگر سیاسی بهآن ورود پیدا کرد نیز یک کنشگر و کارگزار حزبی به معنای آشنای آن نبود. متاثر از فضای فرهنگی – سیاسی فرانسه دهه بیست و سی قرن بیستم پاریس، بازرگان استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران امّا خود را در ابتدا یک شهروند(Citoyen) به اخص کلمه میدانست و در گام بعد مبتنی بر همین استنباط یک کنشگر اجتماعی – سیاسی اصلاحطلب. بازرگان به معنی واقعی اصلاحطلب بود پیش از اینکه بسیاری از اصلاحطلبان امروزی حتی به دنیا آمده باشند. شرایط انقلابی در سیاست در سالهای منتهی به انقلاب ایران به او و بسیاری از مصلحین اجتماعی همانند او، در درجه نخست توسط حکومت شاه و در مرجله بعد روح انقلابی آنزمان که ایتالله خمینی ترجمان آن بود تحمیل گردید. هنوز بسیاری از یاران درجه اول مرحوم بازرگان همانند مهندس محمد توسلی دبیرکل کنونی نهضت آزادی در قید حیات هستند که میتوانند بلاواسطه شهادت بدهند که چگونه بازرگان در آن روزهای حساس تلاش میکرد از قرارگرفتن کشور در ورطه سقوط و اسقاط دولت و حاکمیت جلوگیری کند. اتفاقا بازرگان نهفقط تاجرزاده بود بلکه خود بهعنوان کارآفرین در بخش خصوصی با بیلان و حاصل سود و زیان کارها و پروژهها بسیار آشنا و درگیر بود. اتفاقا همین شهود عمل گرایانه بازرگان که در دیپلماسی انقلاب ایران در داخل کشور از جمیع جهات درگیر بود او و جمع همراهش را علی قدر مراتبهم از معدود کسانی ساخته بود که با شهود سیاسی خود نقش منفی غرب و بهویژه امریکاییها را با «عقبنشینی تاکتیکی»اشان پس از نشست گوادلوپ بهدرستی تشخیص داده بودند. شرایط غیرقابل برنامهریزی انقلابی که حاصل یک فرآیند و معادلات پیچیدۀ تداخلاتی با مجهولها و متغیرهای پرتعداد بود، را اما بازرگان همانند کمتر کسی در آن روزها بسیار خوب تشخیص داده بود. او امّا با تعداد کم یارانش در آن وانفسا نمیتوانست سیر تحول رخدادها را تحت تأثیر و نفوذ اصلاحگرایانه خود داشته باشد. انقلاب بر میهن ما و از جمله بر مرحوم مهندس مهدی بازرگان تحمیل شد آنچنانکه یک عمل سزارین به یک مادر باردار و جنین متولد نشدهاش تحمیل میگردد.
بازرگان را شاید بتوان با ترمینولوژی سیاسی امروز یک آزاداندیش عدالتخواه و محافظهکار دانست. اما او هرچه که بود در سپهر سیاسی سده اخیر میهن ما ستارهای بود نادر که تا سالیان بسیار ما را از نور وجود خود متأثر خواهد کرد.
روحش و یادش همواره گرامی!