تحشیهای بر دیدگاه مصطفی ملکیان(*) دربارۀ آموزش و ترویج زبان مادری
میهن مشترک همه ما ایرانیان، ایران، نام کشوری است بسیار پهناور که سابقه تمدن چندین هزار ساله دارد و در طول تاریخ فراتر از یک نام و عنوان برای یک کشور یا به بیان کهن آن «ممالک محروسه ایران» بیش از اینکه یک واژه و ترم سیاسی و حقوقی باشد، دارای یک بار و پیشینه کهن فرهنگی بوده است. در این پهنای جغرافیای سیاسی – فرهنگی همواره قومیتهای گوناگون با زبانها و گویشهای قومی و منطقهای و حتی محلی ویژه خود از گروه زبانهای ایرانی و غیرایرانی زندگی میکردهاند.
جمعیت گویشوران زبانهای ایرانی و غیرایرانی
اصل ۱۵ قانون اساسی ایران میگوید: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.»
زبان رسمی و واحد در هر کشوری، از مؤلفههای اصلی وحدت ملّی است و حمله به زبان فارسی در ایران، به معنای حمله به فرهنگ و تاریخ و ریشه یک ملّت است. ترویج و آموزش زبان و گویشهای مادری ویژه قومیتها در یک جامعه متکثر همانند سرزمین ایرانیان بهعنوان یک مطالبه شهروندی نه فقط به لحاط اخلاقی و سیاسی درست و صائب است بلکه بالاتر از آن یک حق است. ترویج و آموزش زبان و گویشهای مادری درعینحال یک گنجینه است و از آن باید بهعنوان میراث مشترک و عامل غنای فرهنگی و زبانی حتی زبان ملّی و مشترک همه ایرانیان پاسداری کرد. از دیرباز امّا آموزش و تجارت پیشرفته و عالی فراتر از مرزهای جغرافیای ایران تنها به زبان فارسی، زبان دربار پادشاهان و یا بعضاً به زبان عربی زبان علما و دانشوران انجام میگرفته است.
انتقال و آموزش علمی به زبانها و گویشهای مادری به لحاظ محدودیتها هیچگاه نهادینه نبوده است زیرا که نه عملی بوده است و نه معقول. اصولاً فراتر از این محدودیتها محرومیتزا و تبعیضآلود نیز بوده است. فراتر از این جنبه جامعهشناختی هیچیک از زبان و گویشهای قومیتهای ایرانی به علت شاخصهای زبانشناختی دارای قابلیتهای لازم و کافی جهت کسب و انتقال آموزشهای فنی و تخصصی پیشرفته در سطوح عالی و دانشگاهی نبودهاند. بسیاری از زبانهای قومی فاقد نظام نوشتاری و خط هستند.
نقشه مناطقی که زبان مادری اکثریت مردم آنجا یکی از زبانهای ایرانی است.
طرح این مسأله یعنی شعار غلط «آموزش به زبان مادری» در ایران امروز دلایل مختلفی از جمله دلایل سیاسی نیز دارد و از همین رو آگاهانه و یا بعضاً ناآگاهانه خلط مبحثهایی هم صورت میگیرد. یکی از آنها هم این است که بسیاری اساساً تمایزی بین «آموزش زبان مادری»و «آموزش به زبان مادری» قائل نیستند.
به باور زبانشناسان مقوله «آموزش زبان مادری»، در عین پیچیدگیاش، به غایت سادهتر از «آموزش به زبان مادری» است. آموزش زبان مادری،با وجود همه پیچیدگیهایش هم قابل قبولتر است، و هم امکانپذیرتر. اما عدهای میگویند آموزش به زبان مادری باشد. یعنی شما تمامی متون درسی در ریاضیات. شیمی، فیزیک و … را به زبان و گویش مادری به نوآموزان آموزش دهید. امری که عملاً نه در حال حاضر به لحاظ فیزیکی و سختافزاری ممکن است و نه در صورت امکان مفید. اجرایی کردن موضوع آموزش به زبان مادری، طبق خواسته فعالان قومیتگرا، در کشوری که در آن بیش از ۶۰ زبان و گویش مختلف وجود دارد امری غیرممکن بل بسیار خطرناک و مشکلزا است. زیرا که نهفقط مقدمات خیلی زیادی میخواهد بلکه بسیاری کارشناسان، آموزش تمام دروس به زبان مادری را به دلایل مختلف هیچگاه مطلوب نمیداند؛ از جمله این که دانشآموزان ساکن در این مناطق زبانی را محدود و سرکوب میکند چون دیگر فارسی نمیدانند و ارتباط زبانی آنها با شهرها و استانهای دیگر کشوری به نام ایران را قطع کرده است. دیگر این که حذف زبان فارسی، به معنای حذف حافظه مشترک اقوام ایران است و راه را برای تجزیه کشور تسهیل میکند.
در یک سرزمین پهناور همانند میهن ما ایران، تنها با یک زبان رسمی بهعنوان عامل پیوند ملی ایرانیان که در سرتاسر این سرزمین در مدارس و دانشگاهها بهطور یکسان آموزش داده میشود میتوان «برابری» را بهمثابه یک حق برای همه شهروندان ایرانی بهویژه برای ساکنان مناطق محرومتر ایجاد و تضمین نمود. به این ترتیب همه قومیتهای ایرانی با زبان و گویش مادری خود نیز خواهند توانست با شانس یکسان و برابر در فرآیند کسب دانش و مهارتهای لازم برای یک زندگی سربلند در همه جای این سرزمین آماده و مهیا بگردند. زبان فارسی از دیرباز به عنوان یک زبان رسمی بین اقوام ایرانی نه فقط در ایرانزمین بوده است بلکه به دلیل ساختار و یادگیری راحت آن فراتر از مرزهای سرزمینی در منطقه نیز دارای نقش یک زبان میانجی (lingua franca) همانند زبان انگلیسی در دوران ما بوده است.
به باور بسیاری، فراتر از مرزهای کارشناسی و زبانشناختی بحث پیرامون زبان و گویشهای مادری زیرمجموعهای از بحث بحق یا به ناحق «مطالبات معوقه» اقوام ایرانی میباشد و همواره بهانه و دستاویزای برای تمایلات «مرکزگریزانه» و بل «جداییطلبانه» از طرف فعالین قومیتی انگاشته شده است.هر اندازه که اقوام ایرانی از حیث اقتصادی، اعتقادی و مذهبی و اجتماعی و … احساس تبعیض کنند، مطالبات خود را با عمده کردن و پررنگ کردن وجوه تمایزی خود از جمله بحث زبان مادری نشان میدهند. اگر در یک نظام قانونمند و دمکراتیک با تمرکز بر «خودگردانی مناطق» به مطالبات قومی و منطقهای، به شیوۀ معقول پاسخ داده شود، آموزش یا تأکید بر آموزش زبان مادری جایگاه و وزن واقعی خود را پیدا میکند و تنوع زبانی هم حفظ میشود.
(*) سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «زبان مادری» در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب کردستان