(Luo Xiaoguang / Xinhua News Agency)
عادل عبدالمهدی، مصطفی الکاظمی و شیاع السودانی سه نخست وزیر عراق و فواد حسین وزیر امور خارجه برای میانجیگری بین تهران – ریاض، بسی دویدند اما قرعه ی میزبانی به نام چین کمونیست زدند!
«نورنیوز» ارگان رسانه ای «شورای عالی امنیت ملی» تلاش کرد تا نتایج مذاکرات شمخانی با مقامات سعودی در چین و ماچین را، همچون یک رویداد خبری بسیار مهم جلوه دهد. فارغ از آن که آیا این شیوه ی خبررسانی، نوعی تبلیغ و مارکتینگ برای خود شخص شمخانی است یا برجسته کردن هدف اصلی مذاکرات، باید به چنین پرسشی پاسخ داد: چه شد که جمهوری اسلامی در چنین شرایطی به سمت توافق با عربستان سعودی رفت و چرا در چین؟ آیا با توجه به شرایط سخت و بحرانی اقتصاد ایران، اقدام اخیر را باید یک دستاورد دیپلماتیک و پیروزی ویژه قلمداد کنیم یا آن که پای گونه ای ناگزیری و ناچاری سیاسی در میان است؟ برای روشن شدن ابعاد ماجرا، لازم است چند موضوع مهم را به یاد بیاوریم:
۱٫اصلیترین میانجی و واسطه ی دیپلماتیک در خط تهران – ریاض، کشور عراق بود. مصطفی الکاظمی نخست وزیر سابق عراق و فواد معصوم وزیر امور خارجه ی این کشور، بارها برای حل مشکلات ایران و عربستان سعودی اقدام کردند و حتی پیش از الکاظمی، عادل عبدالمهدی نیز قدمهایی در این مسیر برداشته بود. اما با وجود تلاشهای عراق و برخی میانجیگریهای مقطعی قطر، عمان و امارات متحده ی عربی؛ برای توافق دو کشور مسلمان منطقه، قرعه ی میزبانی نهایی توافق به نام چین کمونیست زدند! این همان اتفاق مهمی است که باید با دقت و تامل بالا ارزیابی شود. این اتفاق، در تداوم زنجیرهای رویدادهای پیشین، ایران را بیش از پیش به چین، محتاج و وابسته میکند. آن هم در شرایطی که مدتی پیش، شیجینگ پینگ در سفر به عربستان سعودی، حاکمیت ملی و سیاسی ایران بر جزایر را به چالش کشید و عملا از ادعاهای واهی امارات و عربستان حمایت کرد! دولت ابراهیم رئیسی در برابر آن اقدام موهن و مداخله گرانه ی چین، رفتاری منفعلانه از خود نشان داد و در اوج وادادگی با ماجرا برخورد کرد. اما احتمالا، بدبینترین تحلیلگران هم نمیتوانستند چنین تخمین بزنند که پرده ی بعدی نمایشِ وادادگی، امضای توافق با عربستان، در چین خواهد بود.
۲٫شمخانی خوزستانی و عرب زبان، به عنوان گزینه ی نهایی توافق با عربستان سعودی برگزیده شد و جمهوری اسلامی نشان داد که برای گذر از این مانع منطقه ای بزرگ، نمیتواند به توانایی رئیسی و امیرعبداللهیان تکیه کند. حالا که عنصر توافقساز و جوش دهنده ای به نام هاشمی رفسنجانی در قید حیات نیست، پرونده را دست شمخانی دادند و چنین چیزی دو نشانه ی مهم دارد: اولا سایه ی امنیتی روی توافق میماند و فعلا خبری از کار تجاری و مالی نیست. دوم این که ناتوانی وزیر امور خارجه ی کابینه ی رئیسی، بیش از پیش آشکار شد.
۳٫توافق بین جمهوری اسلامی و چین، بر بستر سیاسی و حقوقی و امنیتی متون جدید حاصل نشده و استوار است بر متون توافق امنیتی قدیمی که حاصل کار و تلاش دوران خاتمی بود و هاشمی رفسنجانی هم در به سامان رساندن آن توافقها، نقش مهمی داشت. بنابراین، جوهره ی اصلی چیزی که در چین به دست آمده، جدید نیست و فقط توافقی است مبنی بر بازگشت به توافق های پیشین؛ کنار نهادن خصومت و تلاش برای عادیسازی رابطه و آغاز مجدد فعالیت سفرا.
۴٫جمهوری اسلامی و عربستان سعودی، در ماجراهای منطقه ای سوریه و یمن، بارها به شکل غیرمستقیم به مصاف هم رفتند و حمله پهپادی به آرامکو و اقدامات مشابه، کار را به جایی رساند که ملک سلمان و ولیعهد او محمد، سرمایه های کلانی را صرف کردند تا مانع از بازگشت آمریکا و اروپا به برجام شوند.
۵٫جناح تندرو در دوران مسئولیت حسن روحانی، حمله به سفارت عربستان سعودی را به ابزار مخربی تبدیل کرد که برخلاف تصور، تنها زیر روابط تهران – ریاض دینامیت نگذاشت و هزینه های بیحساب کتاب دیگری هم بر روی دست ایران گذاشت. در آن دوران، کل آتشبار دستگاه پروپاگاندای اصولگرایان، در مسیر لعن و نفرین و تهدید و شاخ و شانه کشیدن برای عربستان به کار گرفته میشد. اما حالا همان دستگاهها، تلاش میکنند تا سفر شمخانی به پکن را به مثابه ی مصداق و نمونه ای از شاهکارهای «سیاست همسایگی» به نمایش بگذارند! اما به قول بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی و به ویژه کاربران توئیتر، در این ماجرا، جمهوری اسلامی هم پیاز و تازیانه را خورد، هم سکه داد! این همان موضوع مهمی است که نشان میدهد سیاست خارجی ایران، گروگان و اسیر دست تندروهای سیاست داخلی است که هیچکدامشان حاضر نیستند توضیح دهند در این ۷ سال، خصومت با عربستان سعودی چه سودی داشت و چرا باید وارد چنین مسیری میشدند.
۶٫کار دولت رئیسی به جایی کشیده که حتی افتتاح یک بیمارستان متعلق به دوران روحانی که ۸۵ درصد آن در دوران دولت پیشین انجام شده بود، در کنار توافق با عربستان، به عنوان سند افتخار و دستاورد دولت نمایش داده میشود. کدام دولت؟ همان دولتی که درباره ی دلار ۵۰ هزار تومانی توضیحی ندارد و مسئولیتی گردن نمیگیرد.
۷٫رسانه های وابسته به سپاه و دیگر جریانات راست و تندرو، اصرار دارند که توافق با عربستان سعودی را همچون ضربه ای کاری به آمریکا به خورد مخاطبین بدهند. این در حالی است که آمریکا اعلام کرد از تلاش عربستان سعودی برای عادیسازی روابط با جمهوری اسلامی خبر داشته است! از این گذشته، هیچ نشانه و دلیلی وجود ندارد که نشان دهد توافق ریاض و تهران در پکن، به معنای عدم امکان سازش بین عربستان و اسرائیل خواهد بود! به قول قدما «اثبات شیء، نفی ماعدا نمیکند». همان عربستانی که در چین با جمهوری اسلامی به توافق و سازش میرسد، در ریاض و در نمایشگاه فنآوری، به شرکتهای اسرائیلی هم غرفه میدهد و در برابر موج فزاینده ی عادی شدن روابط کشورهای عربی با اسرائیل، موضع سلبی اتخاذ نمیکند.
۸٫دولت رئیسی، با ندانمکاری مطلق، عجز و بیخبری در همه ی حوزه ها، شرایط سخت و دشواری برای زیست مردمان ایران فراهم آورده و برای گذار از وضعیت موجود، هیچ برنامه ی روشنی ندارد و مشخصا در مورد برجام و توافق هسته ای، اراده و مشی روشن و قاطعانه ای نشان نداده است. بنابراین، ممکن است سازش با عربستان سعودی، در یک مقطع زمانی کوتاه مدت، از تنشها بکاهد اما در صورتی که مسائل کلانی همچون برجام و پیوستن ایران به FATF حل نشوند، مردم ایران از این اتفاقات، سودی نخواهند برد.
حالا که قدرت در جمهوری اسلامی یکدست شده؛ دیگر دولت اصلاحطلب و اندک مستقلی بر سر کار نیست که بخواهد سیاست و اقتصاد مملکت را در مسیری هدایت کند که غایت اصلی آن، منفعت و مصلحت کشور مردم باشد و تندروها بخواهند چوب لای چرخ بگذارند. حالا همه ی جیبها یکی است و اتاق فرمان همه ی گروههای فشار رانت، به این نقطه رسیده که هر نوع ماجراجویی عجیب و خطرناک همچون حمله به سفارتخانه، خسارات سنگینی به بار میآورد و لذا چنین به نظر میرسد که فصل کوتاه آمدن در ماجراجوییهای منطقه ای، فرا رسیده است.