محمدرضا پهلوی به فریادهای «جاوید شاه» مردمی که برای استقبال او «طاق نصرت» میبستند و خیابان ها را با قالی مفروش میکردند اعتماد کرده بود و کرنش تیمسارهایی که تعظیم میکردند و دست او را میبوسیدند به او اعتماد به نفس غریبی داده بود! شاه قصههایی را که زمانی برای کسب مشروعیت از عوام ساخته و پرداخته بود خودش هم باور کرده بود، آنچنان که در کتاب “ماموریت برای وطنم” او و مصاحبهاش با اوریانا فالاچی گفتهاست خودش را «نظر کرده» میدانست و باور داشت که علی و ابوالفضل به خواب او آمدهاند و او را از بیماری و مرگ نجات دادهاند تا ماموریتی بزرگ را انجام دهد.
این فراز که می گوید «هیچ عاقلی اعمال قانون در مسئله حجاب را مطلقا نفی نمیکند؛ مگر جریان هوسران و هرزه» با توجه به اینکه برخلاف رویه همه کشورهای جهان، اعم از مسلمان و غیرمسلمان است و بخش بزرگی از مردم ایران هم مخالفت خود را به اشکال مختلف نشان داده اند، گویی افرادی هستند که بجز خودشان بقیه عالم را غیرعاقل و هرزه می پندارند و این نوعی اهانت به عموم است.